راهیــان معـرفــــــت

راهیــان معـرفــــــت

ستاد عمره‌ و عتبات دانش آموزی استان اردبیل
راهیــان معـرفــــــت

راهیــان معـرفــــــت

ستاد عمره‌ و عتبات دانش آموزی استان اردبیل

نیایش‌های قرآنی- بقره: 286

 بقره: 286

رَبَّنَا لاَ تُؤَاخِذْنَا إِن نَّسِینَا أَوْ أَخْطَأْنَا رَبَّنَا وَلاَ تَحْمِلْ عَلَیْنَا إِصْرًا کَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِینَ مِن قَبْلِنَا رَبَّنَا وَلاَ تُحَمِّلْنَا مَا لاَ طَاقَةَ لَنَا بِهِ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَآ أَنتَ مَوْلاَنَا فَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ.

ترجمه فارسی: پروردگارا، اگر فراموش کرده‌ایم یا خطایی کرده‌ایم، ما را بازخواست مکن؛ پروردگارا، آن‌گونه که بر امت‌های پیش از ما تکلیف گران نهادی، تکلیف گران بر ما منه و آنچه را که طاقت آن نداریم، بر ما تکلیف مکن، گناهان ما را ببخش و ما را بیامرز و بر ما رحمت آور؛ تو مولای ما هستی، پس ما را بر گروه کافران پیروز گردان.

تورکجه: تانریم! اگر یاددان چیخاردیپ یا خطا ادمیش اوساق بیزی سورقیا چکمه، تانریم! اوجورکی اسکی امت لره آغیر تکلیف وئرمیش‌دون، بیزه آغیر تکلیف وئرمه و منت قویوب هر نیه کی اونا طاقتمیز یوخدی بیزه تکلیف قیلما، گناه‌لاریمیزدان کچیپ و بیزلری باغیشلا و بیزه رحمت گتیر؛ سن بیزیم مولامیزسان، بیزی کافیرلره غالب ایله.

تفسیر: چند تقاضاى مهم

این آیه ناظر به کسانى است که از شنیدن این جمله که اگر چیزى را در دل پنهان دارید و آشکار سازید خداوند آن را محاسبه کرده و مطابق آن جزا مى‌دهد، نگران شدند و گفتند: هیچ یک از ما از وسوسه‌ها و خطورات قلبى خالى نیست. این آیه مى‌گوید: خداوند هیچ کس را جز به اندازه توانایى‌اش تکلیف نمى‌کند(لا یکلف الله نفسا الا وسعها) «وسع» از نظر لغت به معنى گشایش و قدرت است، بنابراین آیه، این حقیقت عقلى را تایید مى‌کند، که وظایف و تکالیف الهى هیچگاه بالاتر از میزان قدرت و توانائى افراد نیست و لذا باید گفت تمام احکام با همین آیه تفسیر و تقیید مى‌گردد، و به مواردى که تحت قدرت انسان است اختصاص مى‌یابد، بدیهى است یک قانون‌گزار حکیم و دادگر نمى‌تواند غیر از این قانون وضع کند، ضمناً جمله فوق، بار دیگر این حقیقت را تایید مى‌کند که هیچگاه احکام شرعى از احکام عقلى و فرمان عقل و خرد جدا نمى‌گردد، و این دو در همه مراحل دوش به دوش یکدیگر پیش مى‌روند. سپس مى‌افزاید: هر کار(نیکى) انجام دهد براى خود انجام داده و هر کار(بدى) کند به زیان خود کرده است(لها ما کسبت و علیها ما اکتسبت). آرى هر کسى محصول عمل نیک و بد خود را مى‌چیند و در این جهان و جهان دیگر با نتایج و عواقب آن روبرو خواهد شد. آیه فوق با این بیان مردم را به مسئولیت خود و عواقب کار خویش متوجه مى‌سازد و بر افسانه جبر و اقبال و طالع و موهومات دیگرى از این قبیل که افرادى براى تبرئه خویش دست و پا کرده‌اند خط بطلان مى‌کشد.

قابل توجه اینکه: در آیه شریفه در مورد اعمال نیک«کسبت» گفته شده و در مورد اعمال بد«اکتسبت» شاید تفاوت در تعبیر به خاطر این باشد که«کسب» درباره امورى گفته مى‌شود که انسان با تمایل درونى و بدون تکلف آن را انجام مى‌دهد و موافق فطرت او است، در حالى که«اکتسب» نقطه مقابل آن است یعنى کارهائى که برخلاف فطرت و نهاد آدمى مى‌باشد و این خود می‌رساند که اعمال نیک مطابق فطرت و نهاد آدمى است و اعمال شر ذاتاً بر خلاف فطرت است.

«راغب» در «مفردات» در تفاوت این دو تعبیر مطلب دیگرى گفته است که آن هم قابل دقت مى‌باشد. و آن این‌که «کسب» مخصوص کارهائى است که فایده آن منحصر به خود انسان نیست بلکه دیگران را هم در بر مى‌گیرد. (مانند اعمال خیر که نتیجه آن تنها شخص انجام دهنده را شامل نمى‌شود، بلکه ممکن است بستگان و نزدیکان و دوستان او هم در آن سهیم باشند درحالى‌که«اکتساب» در مواردى گفته مى‌شود که اثر کار تنها دامن‌گیر خود انسان مى‌گردد و این در مورد گناه است). البته باید توجه داشت که این تفاوت‌ها در صورتى است که «کسب» و «اکتساب» در مقابل هم قرار گیرند. و به دنبال این دو اصل اساسى(تکلیف به مقدار قدرت است و هر کسى مسئول اعمال خویش است) از زبان مؤمنان هفت درخواست از درگاه پروردگار بیان مى‌کند که در واقع آموزشى است براى همگان که چه بگویند و چه بخواهند.

نخست مى‌گوید: پروردگارا! اگر ما فراموش کردیم یا خطا نمودیم ما را مواخذه مکن(ربنا لا تؤاخذنا ان نسینا او اخطانا).

آنها چون مى‌دانند مسؤول اعمال خویشاند لذا با تضرعى مخصوص، خدا را به عنوان رب و کسى که لطف ویژه‌اى در پرورش‌شان داشته و دارد، مى‌خوانند و مى‌گویند زندگى به هر حال خالى از فراموشى و خطا و اشتباه نیست، ما مى‌کوشیم به سراغ گناه عمدى نرویم، اما خطاها و لغزش‌ها را تو بر ما ببخش.

بحثى که در اینجا مطرح مى‌گردد این است که: مگر امکان دارد که پروردگار کسى را در برابر لغزشى که از فراموشى یا عدم توجه سرچشمه گرفته مجازات نماید؟ تا زمینه‌اى براى این درخواست بماند؟

در پاسخ این سوال باید گفت: گاهى فراموشى نتیجه سهل‌انگارى خود انسان است مسلم است که این‌گونه فراموشی‌ها از انسان سلب مسوولیت نمى‌کند مانند این‌که: در قرآن آمده است(فذوقوا بما نسیتم لقاء یومکم هذا)، (بچشید عذاب خدا را در برابر آن‌که این روز را فراموش کردید).

بنابراین فراموش‌کاری‌هائى که زاییده سهل‌انگارى است قابل مجازات است. موضوع دیگرى که باید به آن توجه داشت این است که نسیان و خطا با یکدیگر فرق روشنى دارد. خطا معمولاً به کارهائى گفته مى‌شود که از روى غفلت و عدم توجه از انسان سر مى‌زند مثل این که کسى به هنگام شکار تیرى را مى‌زند و به انسانى، بدون قصد اصابت مى‌کند و او را مجروح مى‌نماید. ولى نسیان در جائى گفته مى‌شود که انسان با توجه دنبال کار می‌رود ولى مشخصات حادثه را فراموش ‍ کرده، مثل اینکه کس بى‌گناهى را مجازات کند به گمان این‌که گناهکار است زیرا مشخصات گناه‌کار واقعى را فراموش نموده است.

سپس به بیان دومین درخواست آنان پرداخته، مى‌گوید: پروردگارا! بار سنگینى بر دوش ما قرار مده آن چنان‌که بر کسانى که پیش از ما بودند(به کیفر گناهان و طغیانشان) قرار دادى(ربنا و لا تحمل علینا اصرا کما حملته على الذین من قبلنا).

«اصر» در اصل به معنى نگهدارى و محبوس ساختن است، و به هر کار سنگین که انسان را از فعالیت باز مى‌دارد، گفته مى‌شود و نیز به عهد و پیمان‌ها که آدمى را محدود مى‌سازد، اطلاق مى‌گردد. به همین دلیل مجازات و کیفر را نیز گاهى اصر مى‌گویند، در این جمله مومنان از خداوند تقاضا دارند، از تکالیف سنگین، که گاهى موجب تخلف افراد از اطاعت پروردگار مى‌گردد، آنها را معاف دارد و این همان چیزى است که درباره دستورات اسلام از زبان پیغمبر(صلى‌الله علیه و آله و سلم) نقل شده(بعثت بالحنیفیة السمحة السهلة): به آیینى مبعوث شده‌ام که عمل به آن براى همه سهل و آسان است.

در اینجا ممکن است سوال شود: اگر آسان بودن شریعت و آیین خوب است پس چرا در اقوام پیشین نبوده؟ در پاسخ باید گفت: همان‌طورکه از آیات قرآن استفاده مى‌شود تکالیف شاق براى امم پیشین، در اصل شریعت نبوده، بلکه پس از نافرمانی‌ها به عنوان عقوبت و کیفر قرار داده شده است.

همان‌طورکه بنى‌اسرائیل به خاطر نافرمانی‌ها پی در پى از خوردن پاره‌اى از گوشت‌هاى حلال محروم شدند(سوره انعام آیه 146 و سوره نساء آیه 160).

در سومین درخواست مى‌گویند: پروردگارا! مجازات‌هائى که طاقت تحمل آن را نداریم براى ما مقرر مدار(ربنا و لاتحملنا ما لاطاقة لنا به). این جمله ممکن است اشاره به آزمایش‌هاى طاقت فرسا یا مجازات‌هاى سنگین دنیا و آخرت و یا هر دو باشد و شاید تعبیر به«لاتحمل» در جمله قبل و«لاتحمل»(با تشدید) در این جمله، به خاطر همین است، زیرا تعبیر اول اشاره به مسائل مشکل و تعبیر دوم اشاره به مسائل طاقت فرسا است. و در چهارمین و پنجمین و ششمین تقاضا مى‌گویند: ما را ببخش و گناهان ما را بپوشان و مشمول رحمت خود قرار ده(و اعف عنا و اغفر لنا و ارحمنا).

«عفو» در لغت به معنى محو کردن آثار چیزى است، و غالباً به معنى محو آثار گناه مى‌آید که هم شامل آثار طبیعى آن مى‌شود، و هم شامل مجازات آن. درحالى‌که مغفرت تنها به معنى پوشاندن گناه است. بنابراین مومنان هم از خدا مى‌خواهند گناهانشان را بپوشاند و هم آثار وضعى و تکوینى آن را از روح و روان‌شان بزداید و هم کیفر آن را از آنان بردارد، و سپس از او مى‌خواهند رحمت واسعه‌اش که همه چیز را در بر مى‌گیرد شامل حال آنان شود.

و بالاخره در هفتمین و آخرین درخواست مى‌گویند: تو مولى و سرپرست مائى، پس ما را بر جمعیت کافران پیروز گردان(انت مولینا فانصرنا على القوم الکافرین). و به این ترتیب تقاضاهاى آنان شامل دنیا و آخرت و پیروزی‌هاى فردى و اجتماعى و عفو و بخشش و رحمت الهى مى‌گردد، و این تقاضائى است بسیار جامع.

1- از آنجا که در این دو آیه خلاصه‌اى از تمام سوره بقره آمده است، و روح تسلیم در برابر آفریدگار جهان را به ما مى‌آموزد، این نکته خاطر نشان شده که اگر مومنان از خدا مى‌خواهند که از لغزش‌هاى آنان درگذرد و در برابر دشمنان گوناگون پیروزشان گرداند باید برنامه«سمعنا و اطعنا» را انجام دهند و بگویند: ما نداى منادیان را از جان و دل پذیرفتیم و در صدد پیروى از آن بر آمدیم و در این راه از هر گونه تلاش و کوشش باز نایستند و سپس از خداوند خواستار پیروزى بر موانع و دشمنان گردند. تکرار نام خدا به عنوان«ربنا» و کسى که لطف خاصى در پرورش آنان دارد این حقیقت را تکمیل مى‌کند.

لذا رهبران اسلام در ضمن احادیث متعددى، مسلمین را به خواندن این دو آیه ترغیب کرده و ثواب‌هاى گوناگونى براى آن بیان داشته‌اند که اگر زبان و دل در تلاوت این آیات هماهنگ گردند و تنها سخن نباشد بلکه برنامه زندگى گردد، خواندن همین دو آیه مى‌تواند کانون دل را با آفریدگار جهان پیوند دهد و روح و روان را صفا بخشد و عامل تحرک و فعالیت گردد.

2- از این آیه به خوبى استفاده مى‌شود که(تکلیف ما لایطاق) وجود ندارد، نه در اسلام و نه در ادیان دیگر اصل آزادى اراده است، زیرا مى‌گوید: هر کس در گرو اعمال نیک و بد خویش است هر کار نیکى انجام دهد براى خود انجام داده و هر کار بدى انجام دهد به زیان خود کرده است، تقاضاى عفو و بخشش و مغفرت نیز شاهد این مدعا است. و این امر هماهنگ با منطق عقل و مسئله حسن و قبح است، چرا که خداوند حکیم هرگز چنین کارى را نمى‌کند و این خود دلیلى است بر نفى مساله جبر، چگونه ممکن است خداوند بندگان را مجبور بر گناه سازد و در عین حال نهى از گناه کند؟ ولى تکالیف شاق و مشکل، امر محالى نیست همانند تکالیف شاقى که در مورد بنى‌اسرائیل وجود داشته و آن هم مولود اعمال خودشان و کیفر خیره‌سری‌هاى آنها بوده است.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد