راهیــان معـرفــــــت

راهیــان معـرفــــــت

ستاد عمره‌ و عتبات دانش آموزی استان اردبیل
راهیــان معـرفــــــت

راهیــان معـرفــــــت

ستاد عمره‌ و عتبات دانش آموزی استان اردبیل

انشانویسی حج- سعید بامکان از مشگین شهر

اتاق آبی خالی بود. هیچ کس در فکرش نبود. نیرویی تاریک مرا به سوی اتاق آبی می برد به فکر حج بودم و در عالم خیال سیر می کردم. اتاق آبی صدایم زد و من از همبازی هایم جدا شدم.

می رفتم تا میان اتاق آبی بمانم تا به صدای بلند «لبیک اللهم لبیک، لبیک لاشریک لک لبیک، ان الحمد و النعمت لک والملک لاشریک لک لبیک» را زیر لبانم زمزمه کنم. صدای این نـدا در من شنیــده می شد مثل صدای آب که همچون جریانی از سپیده دم از من می گذشت و در من به من می خورد. چشمم در حال و هوای حج و زیارت بود. به سبکی پر می رسیدم و درخود کم کم بالا می رفتم و حضوری کم کم جای مرا می گرفت حضوری مثل وزش نور. وقتی که این حالت ترد و نازک مثل یک چینی ترک می خورد، از اتاق می پریدم بیرون در خیال خود پرسه می زدم، خانه ی کعبه را مانند شکوفه های رنگارنگی می دیدم، قلبم به تپش می افتاد و دلم برای زیارت خانه ی خدا و مدینه تا رویاهای پریشانی فریاد می کشید و در این حالت بود که چهار ستون دریای تشنه ی قلبم را باز می کردم و خانه ی خدا را با تمام وجود در آغوش می کشیدم و احساس من این موقع نزدیک شدن به اوج عشق بود. در روبروی خانه ی کعبه ایستاده و کوله بارم را خالی می کردم و در حالـی که اشک در چشمانـم حلقه زده بود گناهانـم کمتـر و کمتـر می شدند و آنگاه اشک خوشحالی من بود که از گریه هایم سیراب می شد.

در آن هیاهو به چشمان غم زده و در عین حال شاد خود نگاه می کردم، در چهره های نورانی و دل های دریاییِ حاجیان غوطه ور می شدم و آرام آرام به ساحل می رسیدم. در مقابل پروردگار سر تغظیم فرود آورده، دستهایم را رو به آسمان بالا می بردم و از خدا طلب آمرزش می کردم.

خدای خوب من تو سبحانی، خدای خوبم چگونه از تو غافل باشم در حالی که تو از رگ گردن به من نزدیک تری، چگونه نعمت هایت را انکار کنم در حالی که به هر جایی که بنگرم تو را می بینم خدای من آسمان و زمین در قیامت به اعمال مان شهادت خواهند داد و خورشید و ماه به کارهایی که انجام داده ایم، پس پروردگارا من به درستی به بزرگیت پی بردم و از تو می خواهم که به لطف و کرمت گناهان مرا بیامرزی. پس از این راز و نیاز کمی در مقابل خانه ی کعبه ایستادم آنگاه به بالای سرم نگاه کردم دیدم که آسمان سیاه است و شب شده. پنجره ی قلبم را بستم و از کعبه خداحافظی کردم. رفتم تا در جایی آرام بگیرم و درد دوری را از یاد ببرم.

صبح شد و من راهی مدینه شهر پیامبر شدم هیجان زده بودم، با خود گفتم آیا من شایستگی این دعوت راداشته ام؟

حج را خداوند به مومنانش وعده داده تا با خدای خود دیدار کنند و می گویند که وقتی بیاید تمام زمین و زمان پر از عدل و داد خواهد شد از کعبه ظهور خواهد کرد کعبه ای که به دست ابراهیم و اسماعیل ساخته شد. و این یکی دیگر از زیبایی های حج و مکه است. حج زیبائی هایش توصیف شدنی نیست در رویا دیدن حج آدمی را زیر و رو می کند، چه رسد که از نزدیک دیدار کردن.

خدایا زیارت خانه ات را قسمت همه ی عاشقانت کن خداوندا تو هر چه بخواهی همان می شود. تو بهترین و برترین عظمت ها هستی، فرمان روایی آسمانها و زمین از آن توست پروردگارا تو همه ی بندگانت را دوسـت داری و انسان را برتر از همـه ی مخلـوقات آفریده ای همانطوری که در قرآن آمده خودت فرموده ای: من جهان را برای انسان و انسان را برای خودم آفریده ام. خداوندا تو ستار العیوبی پس حج را نثار همه ی مردم مسلمان و عاشق خود کن. انسان عاشق وقتی به آرزوی خود می رسد که به دیدار خدا برود، به زیارت حج.

و واقعاً من وقتی افرادی را می بینم که به حج می روند چهره هایشان را به چهره ی ماه و ستاره و لباسشان را به لباس فرشته ها تشبیه می کنم. من در این کاغذ سفیـد و یخ زده نمی توانم زیبایی های حج را جاری کنم. اگر صدها و هزاران صفحه ی سپید را هم سیاه کنم، قادر به وصف زیبای خانه ی خدا نخواهم بود.

وقتی غروب می شود من دلم می گیرد و آن وقت است که غروب زیبای کعبه به یادم      می آید. درست است که ما وقتی به حج می رویم در کشور عربستان و در یک صحرای غریب و غربت هستیم اما زیبایی حج در غروب و غربت هم قشنگ و زیباست. کسی که به حج می رود، نمی دانم حکمتش در چیست، ولی وقتی برمی گردد، از زمین تا آسمان اخلاقش و روحیه و حتی نوع لباس پوشیدنش هم فرق می کند، شاید علتش این است که در کنار خانه ی خدا قول می دهد که از هر گناه و آلودگی و بدی دوری کند و باید به قول خود وفادار باشد و در همه حال به بندگان خدا کمک کند و زمین خدا را آباد سازد و اگر بندگان خدا بخواهند گناه نکنند باید همیشه احساس کنند که در حج و پیش خدا هستند. برای اینکه هر کس احساس کند که در نزد خدا حاضر است، هیچ وقت گناه نخواهد کرد.

زیبایی های حج را در هر چیزی و از هر جهت می توان دید، کسی که به حج می رود با دعوت خدا و خواست خدا، راهی خانه ی خدا می شود و در این موقع چنان خوشحال است که انگار تازه متولد شده است. نخل وجودش پر از غوغا می شود و با قلبی صاف و زلال به دیدار معبود یکتا و خالق جهان می رود. خداوندی که انسان را از خاک آفرید و انسان را به خاک باز می گرداند. پس انسان باید همیشه به یاد و لحظه ی مرگ هم باشد یعنی بازگشت همه به سوی اوست. و سفر حج برترین آگاهی است برای انسان.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد