راهیــان معـرفــــــت

راهیــان معـرفــــــت

ستاد عمره‌ و عتبات دانش آموزی استان اردبیل
راهیــان معـرفــــــت

راهیــان معـرفــــــت

ستاد عمره‌ و عتبات دانش آموزی استان اردبیل

انشانویسی حج- سعید نوری از مشگین شهر

واژه ی حج در قلب من جایگاه ویژه ای دارد معنای واقعی حج یعنی طعم خوش زندگی، یعنی به خدای یکتا نزدیک بودن، آسمانی بودن، و... بنابراین در حج نباید از یک لحظه هم بگذری، باید تمام لحظات حج را تجربه کنی، باید نفس تو کمی از بوی خوش کعبه را بر خود گیرند، باید تصویر کعبه را یک دم هم از چشمانت دور نکنی، باید تمام وجودت پر شود از حال و هوای خدایی، و در این حال است که مفهوم واقعی حج در قلبت پدیدار می شود.

پرده ی مشکی خانه ی کعبه با بافته های طلایی«لااله الاالله» آدمی را وا می دارد تا دقایقی و حتی ساعتی را به این پرده ی آسمانی بنگرد تا کمی از حج را در وجود خود احساس کند. سفر حج تنها زیارت خانه ی کعبه نیست مسجد نبی هم مانند گل یاسی است که انگار وطن او بهشت بوده است. این مسجد گوشه ای از بهشت را نمایان می کند گنبد سبز اشعه ای از نور خدایی را نمایان می کنند و داخل آن مفهوم زندگی را به نمایش گذاشته است. و غار حرا عبادت را جور دیگری معنا می کند دیدن سنگ هایی که کوه را پوشانده اند و درگاه آن که به ما می گویند ای تویی که در خانه ات آرام گرفته ای و نه ترسی از حمله ی کسی داری و نه زیر اندازی از سنگ و خاک چرا از غفلت در برابر عبادت الهی نمی ترسی ببین غار حرا را هر چند در کوهی است اما پیامبر(ص) روزی چند مرتبه برای عبادت به آنجا می آمدند چون می خواستند ظالمان و منافقان مزاحم عبادت ایشان نشوند. مفهوم سفر حج خیلی وسیع تر و متعالی تر از این تعاریف است اما قلم من این قدرت را ندارد که آن گونه که باید شور و شوق این سفر را بر کاغذ جاری نمایم. حج یعنی کمال خوشبختی، یعنی لحظاتی از بهشت را تجربه کردن و دیدن صفای زندگی اسلامی. تجربه ی سفر حج مانند گل یاسی است شاداب و معطر در گلدانی از خاک عشق و محبت پرورده شده، و نرفتن به این سفر مانند گلی است پژمرده در گلدان طلایی. احساس حال و هوای حج مثل یک گنجشک در آسمانی آبی و آفتابی و احساس نکردن این شور و نوای عشق مانند طوطی می ماند که در قفس غفلت اسیر شده دیدن مسجد النبی (ص) مثل آن می ماند که در کلبه ای زندگی می کند و در آن احساس خوشبختی و امنیت می کنی و ندیدن و بهره مند نشدن از این الطاف الهی مانند زندگی کردن در قصر زرین و بلوری می ماند که در آن احساس خوشبختی نکنی بین سفر حج و زندگی در کاخ های مجلل فرسنگ ها فاصله است اما بین سفر حج رفتن و زندگی در کلبه ی ساده و کعبه اندازه ی یک گلبرگ گل ارغوانی فاصله نیست.

ای تنها دانشجو در رشته ی محبت ای خالق دریا و بیا بان و ای آفریدگار جنگل و کوه و ای ناتوان و بی کسان لطفی کن و مرحمتی زیارت خانه ی خود را از هیچ مسلمانی دریغ نکن و ما را نیز در ضیافت حج خود دعوت کن آخر بدون حج زندگی کردن معنایی ندارد در این حال خودم را بی چیز می پندارم زندگی آن طعم شیرینی که دارد را در کام من به تمامی نمی چشاند.

آخر ای خدای متعال من زندگی را در کعبه معنا می کنم عبادت را در غار حرا کامل می بینم و خانه ی خدایی را در مسجد نبی می پندارم امّا این را هم به خوبی درک می کنم آنان که نمی توانند خانه ای زیبا تر از هزاران قصر تو را ببینند یک عبادت خالصانه ی تو را بس است ز سجده ای که در کنار آن قر آن و تسبیحی از مروارید عبادت و مهری از خاک محبت تو را کفایت امّا عبادت در تربت پاک شهر مکه و راز و نیاز در شبهای ستاره باران سقف آسمانی این شهر حالو هوایی وسیع تر را شامل است و سفره ی میهمانی تو که پر از بخشش، رحمت، ایمان، مهربانی و صفا  هزار بار خوش تر از سفره ای پر از غذاهایی چو بره و گوساله ی بریان و شربتهایی رنگ به رنگ و سفره ای از حریر و میزی از طلا و نقره هست ومن نمی خواهم هیچ کدام از این ثروت و مقام را جزء یک چیز و آن هم به غیر از بخشش و کرامت تو نیست ای خالق هستی دوست دارم لحظه ی اذان را دوست دارم تماشای گلدسته های مسجد را و کبوترانی که از پرواز کردن بر بام مسجد که گنبدی سبز دارد در شهرتو استوار ایسادگی کرده شور دیگری دارد چه کنم با این دل که برای دیدن شهر تو در سینه آرام و قرار ندارد و نمی دانم در ان زمان که از دنیا رفتم و شاید شهر تو را ندیدم چه خواهم کرد شاید اگر عبادتی خالصانه داشتم تو مرا از بندگانی قرار دهی که به عهد خود وفا کرده.

از بیشتر حجاج شنیده ام که سخت است لمس کردن کعبه از بس عاشقان تو زیاده اند دیدن خانه ی ت از راه دور هم ارزش کمی ندارد همین که پای بر ولایت عشق بنهی معنای زیارت را می دهد غروب آفتاب عمر از پشت بام دنیا بدون زیارت ولایت عشق همانند غروب روز جمعه سخت ودردناک است البته اگر اعمال خوشی نداشته باشی در دنیا خیلی ازاعمال نیکو اندازه یسفر حج پاداش دارد یکی از این اعمال خواند دعای معراج است که تو فرموده ای: «هر که دعا ی معراج را خواند انگار چهل مرتبه به حج رفته و چهل گوسفند در راه تو ارزانی داشته».

اما می خواهم یک چیز را اعتراف کنم هر چند آگاهم تو از ته دل من اگاهی من خود سفر حج را بیشتر از خواندن دعایی که پاداش ان اندازه ی حج ئاست دوست دارم ولی نمی دانم که چرا تا به حال نسیب این حال ناخوشم نشده است شاید لیاقت من کمتر از اینهاست و هنوز لایق سفر عشق نشده ام پس با تو عهد و پیمان می بندم: از عبادات تو چون نماز و روزه و یا زکات، خمس و پرهیز گاری دریغ نخواهم کرد تا شاید نظری بر ماکنی هر چند که تو خیلی بخشش ها به ما فرموده ای امّا منظور من حج است و با نظر خود ما را در دنیا و اخرت رستگار گردانی.

ای افریننده ی گل و پروانه و این تویی که طاقت تابیدن به خورشید داده ای خودت بهتر از من بر حال آنان که آرزوی سفر حج را دارند آگاهی پس ای رحیم ای رحمان و ای مهربان ترین مهربانان آرزوی این دسته از یاران این را هرگز بر دلشان مگذار این تنها آرزوی بزرگ من است.

نظرات 1 + ارسال نظر
ماندانا 31 فروردین 1389 ساعت 19:39 http://aria20.blogsky.com

درودهای فراوان به مدیر مسئول محترم:
همکاران عزیز، شما را به وبلاگ جامعه ایران و جامعه شناسی آریائی http://aria20.blogsky.com با مقاله جدید دعوت می کنم از نقدهای خوبتان دریغ نورزید و در ضمن در نظر سنجی وبلاگ شرکت نمائید با تشکر همکار شما ماندانا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد