راهیــان معـرفــــــت

راهیــان معـرفــــــت

ستاد عمره‌ و عتبات دانش آموزی استان اردبیل
راهیــان معـرفــــــت

راهیــان معـرفــــــت

ستاد عمره‌ و عتبات دانش آموزی استان اردبیل

عزیمت امام حسین (علیه السلام) از مدینه به مکه‏

امام حسین 

در شب 28 رجب، یکشنبه، سال 60 هجری قمری(یازدهم اردیبهشت سال 59 شمسی، ۲۸ آوریل ۶۸۰ میلادی) امام حسین(ع) تصمیم گرفت به همراه خاندان و تعداد زیادی از یاران و پیروانش مدینه را به مقصد مکه ترک نماید. شب جمعه در حالى که سه شب از ماه شعبان گذشته بود، وارد مکه گردید. آن حضرت پس از چهار ماه و پنج روز اقامت در مکه معظّمه(از شعبان تا پایان ذیقعده) در روز سه شنبه هشتم ذیحجه مصادف با روز ترویه (همان روزى که مسلم بن عقیل در کوفه قیام کرد) از مکه به سوى عراق حرکت کرد.

مقدمه این امر نیز به دلیل عدم بیعت امام با یزید بن معاویه بن ابوسفیان و به سه دلیل عمده بود. اول اینکه این سفر مقدمه سفر حج به شمار می‌رفت، دوم اینکه مکه حریم امن الهی بود و احتمال آسیب رساندن به امام بسیار کم بود و سوم اینکه مکه مکان مناسبی برای تبلیغ و احیای دین اسلام(امام حسین(ع) بعدها حرکت خود را به سمت کربلا در راستای احیای دین جدش خواند) بود.

ایشان در شب خروج از مدینه در کنار قبر پیامبر(ص) آمده و عرض کرد:

سلام بر توای رسول خدا(ص)، من حسین پسر فاطمه(س)، فرزند تو و فرزند دختر تو هستم و سبط توام که مرا در میان امتت جانشین خود کردی، بر این مردم گواه باش! مرا تنها گذاشتند و امر مرا تباه ساختند و به تو از دست این مردم شکایت می‌کنم تا به تو بپیوندم.

پیش از سفر به کوفه بسیاری از نزدیکان وی از رفتن ایشان به کوفه ابراز نگرانی می‌کردند و به همین دلیل امام را از رفتن به کوفه برحذر می‌داشتند. از جمله این افراد محمد حنفیه برادر ایشان بود که امام را از سفر به کوفه منع می‌کرد: سید بن طاووس از امام صادق(ع) نقل می‌کند: در آن شبی که حسین(ع) می‌خواست صبح آن از مکه خارج شود، محمد حنفیه نزدش آمد و عرض کرد، ای برادر تو اهل کوفه را می‌شناسی که با پدرت و برادرت بی‌وفایی کردند و من می ترسم با تو همان طور رفتار کنند، اگر تصمیم بگیری در مکه بمانی تو در حرم خدا عزیزترین و محفوظترین افراد هستی، امام فرمود: درباره آنچه گفتی فکر می‌کنم.

ملاقات در بین راه:‏

عبداللَّه بن مطیع امام را در بین راه ملاقات کرد و عرض کرد: جانم به فداى تو باد! عزم کجا دارى؟
امام(ع) فرمود: در حال حاضر قصد رفتن به مکه را دارم و از خداى متعال طلب خیر مى‏کنم. عبداللَّه بن مطیع عرض کرد: به فدایت گردم، از خداى براى شما طلب خیر مى‏کنم، مبادا از مکه به سوى کوفه حرکت کنى زیرا کوفه همان شهر بد خاطره‏اى است که پدرت را در آنجا کشتند و برادرت امام حسن مجتبى(ع) را در چنگ دشمن رها کردند و خود نیز با او از در نیرنگ در آمدند و او را زخم کارى زدند که نزدیک بود او نیز کشته شود. در حرم و خانه خدا بمان زیرا تو بزرگِ نژاد عربى و از مردم حجاز کسى نیست که با تو در رتبه و مقام برابر باشد، در آنجا بمان تا مردم از اطراف به گرد تو جمع گردند، بخدا سوگند که بعد از تو ما را به زنجیر بردگى کشند.

ورود امام به مکه:

مکه در آن روزگاران مرکز ثقل قلمروی اسلام بود و به همین دلیل تمام تحولات آن به دقت توسط مسلمانان دنبال می‌شد. مردم کوفه نیز از حرکت امام و ورود ایشان به مکه آگاه بودند. نامه‌های بسیاری را برای آن حضرت نوشتند و آن حضرت را به کوفه دعوت کردند. امام با یاران و خاندان خود بیش از یک ماه در مکه ماندند و در آنجا علیه دستگاه حکومتی یزید سخنان زیادی را عنوان کردند. جاسوسان هر روز گزارش مکه را به یزید می‌رساندند و از این قصد امام آگاه بودند، هر چند امام قبل از آغاز مناسک حج تصمیم به عزیمت کوفه داشتند، اما بنا به دلایلی این قصد را در مناسک حج آشکار ساختند.

حرکت امام حسین(ع) زمانى بود که به ایشان خبر رسید یزید لشکرى را به فرماندهى عمرو بن سعید بن عاص به مکه گسیل داشته و او را امیر الحاج قرار داده و به او تأکید کرده که هر جا حسین(ع) را بیابد بى‏درنگ او را به شهادت برساند؛ و از طرف دیگر امام(ع) مطّلع شده بود که سى نفر از مزدوران یزید جهت ترور ایشان به مکه اعزام شده‏اند، در ضمن این نکته نیز قابل توجه است که مردم حجاز با اهل بیت(ع) دشمنى دیرینه داشتند و نسبت به ساحت قدس علوى بی حرمتى مى‏کردند به طورى که امام چهارم(ع) مى‏فرماید: ما در مکه و مدینه حتى بیست نفر دوست و طرفدار هم نداریم. به هر حال وقتى امام(ع) از توطئه شوم یزید با خبر شد، براى حفظ حرمت خانه خدا، پس از انجام طواف و سعى بین صفا و مروه و تبدیل حج به عمره مفرده تصمیم به خروج از مکه گرفت.

آنچه در این متن آمده و در افواه نیز مشهور است که امام(ع) حج را تبدیل به عمره نمودند، جاى تأمّل و بررسى است و تحقیق بیشترى را مى‏طلبد، زیرا با توجّه به علم امام(ع) از اینکه نمى‏تواند حج را به پایان برساند چگونه در روز هشتم، احرام حج بسته و بعد آن را به عمره تبدیل کرده است؟

اولاً: امام، عمره را در ماه شعبان به جاى آورده، و چون عمره در غیر ماه هاى حج قرار گرفته اگر بخواهد حج تمتع به جاى آورد، آن عمره کافى نیست و باید از میقات در ماه هاى حج احرام بسته و عمره تمتع به جاى آورد.

صاحب جواهر مى‏گوید: کسى که عمره مفرده را در غیر ماه هاى حج(شوال و ذیقعده و ذیحجه) به جاى آورد، جایز نیست حج تمتع به جا آورد، زیرا عمره تمتع داخل در حج است و در غیر ماه هاى حج واقع نمى‏شود. و اگر کسى احتمال بدهد که احرام آن حضرت احرام حج اِفراد بوده است و حج اِفراد را تبدیل به عمره نموده است، این نیز خالى از اشکال نیست زیرا اولاً با علم امام(ع) به اینکه نمى‏تواند حج را به پایان ببرد چگونه به احرام حج مُحرم شده است، و ثانیاً میقات حج افراد براى کسى که وطن او مکه نیست همان میقات هاى مشهور است و نمى‏تواند از مکه مُحرم شود.

و ثانیاً: از روایات چنین مستفاد است که امام(ع) عمره به جا آورده و از تبدیل حج به عمره یا به تعبیر دیگر عدول به عمره مفرده ذکرى نیست که ما در اینجا برخى از آن روایات را ذکر مى‏کنیم:

عن علی بن ابراهیم عن ابیه و عن محمد بن اسماعیل عن الفضل بن شاذان عن حماد بن عیسى عن ابراهیم بن عمر الیمانى عن ابى عبداللَّه(ع) انّه سئل عن رجل خرج فی اشهر الحج معتمرا ثم خرج الى بلاده، قال: لابأس و ان حج من عامه ذلک و افرد الحج فلیس علیه دم و ان الحسین بن علی(ع) خرج یوم الترویه الى العراق و کان معتمرا.فرزندان و برادران و برادرزادگان و اکثر اهل بیت، به جز محمد بن حنفیّه، امام(ع) را همراهى مى‏کردند. امام(ع) در حال حرکت این آیه را تلاوت مى‏کرد: «فخرج منها خائفا یترقّب قال ربّ نجّنی من القوم الظّالمین».

امام حسین(ع) براى رفتن به مکه راه اصلى و عمومى را اختیار کرده بود، و در پاسخ اهل بیت که به او مى‏گفتند: اگر ما نیز از راهى که ابن زبیر انتخاب کرده بود(بیراهه) مى‏رفتیم، شاید از تعقیب دشمنان در امان بودیم، فرمود: نه! به خدا سوگند از راهى جز این نخواهم رفت تا مشیّت الهى به وقوع پیوندد.

سحرگاه هشتم ذی الحجه بود که امام بعد از آنکه در صحرای عرفات بالای جبل الرحمه(تپه‌ای در نزدیکی صحرای عرفات) اهل بیت خود را دور خود جمع کرد و آنها را از تصمیم خود آگاه کرد، به سمت مسجد خیف(مسجدی در همان ناحیه که امروزه به رغم نوسازی در بیشتر ایام سال به دلایل نامعلوم بسته است) رفت و در آنجا خطبه‌ای معروف را علیه یزید خواند.

خبر به محمد خنفیه رسید و او خود را به امام رساند و مهار شتر امام را گرفت و گفت: یابن رسول الله! مگر شما وعده ندادید که درباره آنچه من گفتم، فکر کنید؟ و امام فرمود: آری، ولی بعد از آنکه تو رفتی رسول خدا نزد من آمد و فرمود: برو که خدا خواسته تا تو را کشته ببیند. محمد حنفیه عرض کرد: حال تو با این وضع بیرون می‌روی، همراه بردن این زنان و کودکان چه معنایی دارد؟ و امام در جواب گفت که مشیت خدا بر آن تعلق گرفته که آنان را اسیر ببیند. آنگاه با محمد حنفیه خداحافظی کرد و به‌سوی کوفه روانه شد.

منبع: پایگاه بلاغ

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد