راهیــان معـرفــــــت

راهیــان معـرفــــــت

ستاد عمره‌ و عتبات دانش آموزی استان اردبیل
راهیــان معـرفــــــت

راهیــان معـرفــــــت

ستاد عمره‌ و عتبات دانش آموزی استان اردبیل

مبعث رسول مکرم اسلام مبارک باد

 

بعثت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) یا برانگیخته شدن آن حضرت به مقام رسالت، مهمترین فراز از تاریخ اسلام بوده و نزول قرآن کریم نیز از این زمان آغاز می‌گردد. کلمه بعثت به معنای «برانگیخته شدن» بوده و در اصطلاح به مفهوم فرستاده شدن انسانی از سوی خداوند متعال برای هدایت دیگران می‌باشد.

همانطور که از روایات اسلامی و مطالعات تاریخی برمی‌آید، مسأله بعثت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در ادیان الهی با برخی از خصوصیات و نشانه‌ها، قبل از ظهور آن حضرت، مطرح بوده و بسیاری از اهل کتاب و پاره‌ای از اعراب مشرک نیز با آن آشنایی قبلی داشته‌اند. نوید و بشارت ظهور پیامبر خاتم(صلی الله علیه و آله و سلم)، به تصریح قرآن در تورات و انجیل ذکر گردیده و حضرت عیسی(علیه السلام) نیز پس از تصدیق توراتی که به حضرت موسی(علیه السلام) نازل شده بود، به برانگیخته شدن رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) بشارت داده است. همچنین در این کتب، حتی به خصوصیات رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) و یارانشان نیز اشاره شده است.

بنابراین(و همانگونه که قرآن نیز ذکر می‌نماید) دانشمندان اهل کتاب، پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) را همچون نزدیکترین کسان خود می‌شناخته اند. با مراجعه به تاریخ می‌توان افراد زیادی را یافت که در انتظار ظهور و بعثت پیامبر خاتم(صلی الله علیه و آله و سلم) بوده‌اند و افرادی از میان آنها، حتی به امید دیدار پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به محل سکونت، مکان هجرت و یا حتی گذرگاه عبور و مرور آینده پیامبر هجرت کرده بودند که به عنوان نمونه، می‌توان به بحیرای راهب اشاره نمود.

ادامه مطلب ...

مختصری از زندگی امام کاظم علیه السلام

 

نام: موسی

پدر و مادر: امام صادق علیه السلام و حمیده

شهرت: عبد صالح، کاظم، باب الحوائج

کنیه: ابوالحسن، ابوابراهیم

زمان و محلّ تولّد: صبح روز یک شنبه 7 صفر سال 128 قمری در روستای «ابواء» واقع در بین مکه و مدینه.

زمان و محلّ شهادت: 25 رجــب سال 183 قمری، در زندان هارون، در بغداد در سن 55 سالگی، به دستور هارون مسموم شده، و به شهادت رسید.

مرقد شریف: شهر کاظمین(نزدیک بغداد)

دوران زندگی: دو بخش:

1- دوران قبل از امامت، از سال 128 تا 148 قمری(20سال)

2- دوران بعد از امامت، از سال 148 تا 183(35سال) که در عصر طاغوت هایی به نام های: منصور دوانیقی، مهدی عبّاسی، هادی عبّاسی و هارون الرّشید بود، و بیشتر دوران امامتش(23سال و دو ماه و 17 روز) در عصر خلافت هارون(پنجمین خلیفه عباسی) بود، و آن حضرت در این عصر، سال ها در زندان های متعدد به سر برد.

بنیاد پاک... میلاد فرخنده:

به نظر می رسد که روستای ابواء، واقع در راه مکّه و مدینه، بیش از سایر جاها، قافله های حجّاج اهل بیت را به سوی خود جلب می کرد، زیرا آرامگاه مادر پیامبر، آمنه دختر وهب، در آنجا قرار داشته است. در راه بازگشت از حج بیت الله الحرام قافله امام ابوعبدالله صادق علیه السلام در این روستا توقف کرد. آن روز بنابر مشهورترین روایات 17 صفر سال 128 هجری قمری بود که امام برای میهمانانش سفره غذا گسترده بود که و پیکی از جانب زنانش به سوی او آمد تا مژده ولادت خجسته فرزندش را به وی برساند.

پدر و مادر امام کاظم علیه السلام:

پدرش: پیشوای هدایت، ابوعبدالله جعفر بن محمّد علیه السلام ملقب به صادق بود.

مادرش: حمیده بربریه که شاید از مردم اندلس و یا از مردم مغرب بوده است. لقب این زن بزرگوار «حمیده مصفّاة» بود. حمیده یکی از زنان با فضیلت به شمار می آمد، زیرا به کار مهّم نشر رسالت همّت می گماشت و در این راه برخی از احادیث همسر بزرگوارش را نیز روایت می کرد. از ابن سنان از سابق بن ولید از معلّی بن خنیس روایت شده است که ابوعبدالله علیه السلام فرمود: «حمیده مثل شمش طلا از هر آلودگی و چرکی پیراسته است. فرشتگان پیوسته او را پاسبانی می کردند تا به من رسید و این کرامتی از خداوند بود در حق من و حجّت پس از من».

ادامه مطلب ...

خیر مدرسه ساز کشور، حسنعلی علیپور درگذشت

 

بزرگ مرد خیر مدرسه ساز اردبیلی مرحوم حاج حسنعلی علیپور دیجوجین که به یاد تعداد شهیدان کربلا 72 مدرسه ساخته بود در گذشت. حسنعلی علیپور از خیرین مدرسه ساز اردبیل به دلیل سکته مغزی در بیمارستان علوی بستری بود، امروز چشم از جهان فرو بست.

وی به یاد تعداد شهیدان عرصه خونین نینوا 72 مدرسه را با هزینه شخصی خود ساخت و در اختیار اداره کل آموزش و پرورش استان اردبیل قرار داد. گفتنی است:  وی همه زندگی و حتی خانه مسکونی خود را علاوه بر مدرسه سازی در ساخت مکان های عام المنفعه از قبیل حمام، درمانگاه، مسجد وقف نمود. این ضایعه دردناک و فقدان آن بزرگوار را که از خیرین نیکوکار و دلسوز برای دانش آموزان مناطق محروم و از جایگاه معنوی بالایی برخوردار بود، به محضر خانواده مکرم، دیگر بستگان آن مرحوم، عموم مومنین، خیرین نیکوکار و مدرسه ساز، جامعه محترم فرهنگیان و دانش آموزان عزیز تسلیت و تعزیت عرض نموده و برای آن فقید سعید، غفران الهی، علو درجات و برای بازماندگان صبر جمیل و اجر جزیل مسالت می نماییم.

مجموعه احادیث در زمینه بهداشت روانی

صلوات 

باسلام خدمت دانش آموزان عزیز و با آرزوی توفیق و سلامتی برای شما عزیزان، دیروز در حال مطالعه بودم که مطالب زیر را مشاهده کردم. حیفم آمد این سخنان پرگهر و پر بار را در وبلاگی که برای معتمرین عزیز دانش آموزی تهیه کرده ایم قرار ندهم. امیدوارم دوستان عزیز ضمن دقت در محتوا و پیام حدیث ها بنده ی سراپا تقصیر را در دعاهای شان فراموش نفرمایند. 

ضمناْ دوستان عزیز خواهشمندم از نظرات خود ما را مطلع نمایید. 

1- روابط اجتماعی:

فروتنی نعمتی است که مورد رشک قرار نمی گیرد. امام حسن عسگری علیه السلام

لبخند آدمی بر روی برادر دینی اش حسنه است. امام محمدباقر علیه السلام

هدیه کینه را از دل ها می زداید .امام رضا علیه السلام

از هم صحبتی با سست رأی دوری جویید. امام علی علیه السلام

با مردم چنان سر کنید که دوست دارید با شما سرکنند. امام حسن علیه السلام

هیچ چیز مثل خوش خلقی زندگی را شیرین نمی کند. امام حسن علیه السلام

نصف عقل آدمی اظهار دوستی نسبت به عموم مردم است. امام رضا علیه السلام

برادرت را با نیکویی به او سرزنش کن و گزند وی را به بخشش به او، با وی بازگردان. امام علی علیه السلام

خوش اخلاقی دوستی را پایدار می سازد. رسول اکرم صلی الله علیه و آله

ای علی در گفتار هیچ چیزی نیست مگر با کردار. رسول اکرم صلی الله علیه و آله

نیکوکاری و اخلاق خوب شهرها را آباد و عمرها را زیاد می کند. امام باقر علیه السلام

سخن چین فتنه چند ماهه را یک ساعته برپا می کند. امام علی علیه السلام

بهترین صدقه ایجاد صلح و آشتی در میان مردم است. رسول اکرم صلی الله علیه و آله

نشانه برادری، وفاداری در سختی و آسایش است. امام حسین علیه السلام

دیدار دوست ستایشی از محبت اوست. امام علی علیه السلام

آن کسی که تو را از چیز خطرناکی بترساند، مانند کسی است که تو را به چیز شادی آوری بشارت دهد. امام علی علیه السلام

زکات برتری موقعیت، فروتنی است. امام علی علیه السلام

هنگامی که مؤمن برادر دینی خود را خشمگین می کند، زمینه جدایی را فراهم ساخته است. امام علی علیه السلام

رعایت انصاف اختلافات را رفع می کند و دوستی و مودت ایجاد می نماید. امام علی علیه السلام

محبوب ترین عبادت نزد خداوند شاد کردن دل مؤمن است. امام محمدباقر علیه السلام

برادرت را با نیکویی به او سرزنش کن و گزند وی را به بخشش به او، به وی بازگردان. امام علی علیه السلام

با مردم چنان سرکنید که دوست دارید با شما سرکنند. امام حسن علیه السلام

هیچ چیز مثل خوش خلقی زندگی را شیرین نمی کند. امام حسن علیه السلام

ادامه مطلب ...

برگزاری دوره ی آموزشی معتمرین پسر سال ۱۳۸۹

ریزبرنامه ی دوره ی آموزشی معتمرین دانش آموزی پسر سال 1389 استان اردبیل

ساعـت 13-9 روز پنج شنبه 10 تیـرماه، کانون فرهنگـی و تربیتـی عصمت اردبیل

ردیف

عنوان برنامه

زمان

1

پذیرش

9:15-8:45

2

قرائت قرآن مجید و سرود ملی

9:25-9:15

3

خیرمقدم گویی(مدیر دانش آموزی)

9:35-9:25

4

سخنرانـــی (یکی از مسئولین)

10:00-9:35

5

تذکرات اجرایی و آشنایی با مناسک عمره و احرام(حاج آقا شاهین)

11:20-10:00

6

پذیرایی

11:30-11:20

7

توضیح برنامه های فرهنگی عمره ی دانش آموزی و تحویل اقلام معتمرین(ناقل)

12:15-11:30

8

معرفی مربی گروه و توضیحات ایشان

12:30-12:15

9

جلسه ی پرسش و پاسخ، ارائه نظرات و معرفی معتمرین

13:00-12:30

10

آماده شدن برای اقامه ی نماز

13:15-13:00

11

اقامه ی نماز

13:30-13:15

12

صرف ناهار و ترک جلسه

14:00-13:30

دبیرخانه ستاد عمره ی دانش آموزی استان اردبیل

مختصری از زندگی حضرت زینب

 

حضرت زینب کبرى علیها السلام در روز پنجم جمادى الاولى سال پنجم یا ششم هجرى قمرى در شهر مدینه منوّره متولّد گردیده و جهان را به قدوم خویش مزین فرمودند. نام مبارک آن بزرگوار زینب، و کنیه گرامیشان ام الحسن و ام کلثوم و القاب آن حضرت عبارتند از: صدّیقة الصغرى، عصمة الصغرى، ولیة اللّه العظمى، ناموس الکبرى، شریکة الحسین علیهالسّلام و عالمه غیر معلّمه، فاضله، کامله و... پدر بزرگوار آن حضرت، اوّلین پیشواى شیعیان حضرت امیرالمؤمنین على بن ابیطالب علیهماالسّلام، و مادر گرامى آن بزرگوار، حضرت فاطمه زهرا سلام اللّه علیها می باشد.

در آن زمان که صدیقه کبری علیها السلام به این گوهر دریای عصمت و طهارت باردار بود، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در مدینه حضور نداشتند و به سفری رهسپار بودند. هنگامی که وجود مقدس زینب کبری سلام الله علیها متولد گشت، صدیقه طاهره علیها السلام به امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود که چون پدرم در سفر است و در مدینه حضور ندارد، شما این دختر را نام بگذارید. آن حضرت فرمود: من بر پدر شما سبقت نمی گیرم، صبر نما که به این زودی رسول خدا باز خواهد گشت و هر نامی که صلاح داند بر این کودک می نهد.

هنگامی که  سه روز گذشت، رسول خدا صلی الله علیه و آله مراجعت نمود و همانگونه که رسم و سیره رسول اکرم صلی الله علیه و آله بود، نخست، به منزل حضرت زهرا علیها سلام وارد گشتند. امام علی علیه السلام خدمت آن حضرت عرض کرد: یا رسول الله! خداوند متعال دختری به دخترت عطا فرموده است، نامش را معین فرمایید. فرمود: اگر چه فرزندان فاطمه اولاد من می باشند، لکن امر ایشان با پروردگار عالم است و من منتظر وحی می باشم. در این حال جبرییل نازل شد عرض کرد: یا رسول الله! حق تو را سلام می رساند و می فرماید: نام این مولود را «زینب» بگذار، چرا که  این را در لوح محفوظ نوشته ایم. رسول اکرم صلی الله علیه و آله قنداقه آن مولود گرامی را طلبید و به سینه چسبانید، ببوسید و نامش را زینب نهاد و فرمود: به حاضرین و غایبین امت، وصیت می نمایم که حرمت این دختر را پاس بدارند. همانا که او به خدیجه کبری علیها سلام شبیه است.

ادامه مطلب ...

شناخت مختصرى از زندگانى امیرالمومنین(ع)

تبریک میلاد امام علی و روز پدر 

حضرت على(ع) در سیزده رجب سال 30 عام الفیل در کعبه به دنیا آمد مادرش فاطمه بنت اسد و پدرش ابوطالب نام داشت. در بیست و یکم ماه رمضان سال 40 هجرى در شهر کوفه به درجه شهادت رسید. قبر مطهرش در نجف اشرف قرار دارد.

بخش هاى زندگانى على(ع):

با توجه به اینکه امیرمومنان ده سال پیش از بعثت پیامبر(ص) دیده به جهان گشود و در حوادث تاریخ اسلام همواره در کنار پیامبر اسلام(ص) قرار داشت و پس از درگذشت آن حضرت نیز سى سال زندگى نمود، مى‏توان مجموع عمر 63 ساله او را به پنج بخش زیر تقسیم نمود:

1- از ولادت تا بعثت پیامبر اسلام

2- از بعثت تا هجرت پیامبر به مدینه

3- از هجرت تا درگذشت پیامبر اسلام

4- از رحلت پیامبر اسلام تا آغاز خلافت آن حضرت

5- دوران خلافت آن بزرگوار

ادامه مطلب ...

عزیمت امام حسین (علیه السلام) از مدینه به مکه‏

امام حسین 

در شب 28 رجب، یکشنبه، سال 60 هجری قمری(یازدهم اردیبهشت سال 59 شمسی، ۲۸ آوریل ۶۸۰ میلادی) امام حسین(ع) تصمیم گرفت به همراه خاندان و تعداد زیادی از یاران و پیروانش مدینه را به مقصد مکه ترک نماید. شب جمعه در حالى که سه شب از ماه شعبان گذشته بود، وارد مکه گردید. آن حضرت پس از چهار ماه و پنج روز اقامت در مکه معظّمه(از شعبان تا پایان ذیقعده) در روز سه شنبه هشتم ذیحجه مصادف با روز ترویه (همان روزى که مسلم بن عقیل در کوفه قیام کرد) از مکه به سوى عراق حرکت کرد.

مقدمه این امر نیز به دلیل عدم بیعت امام با یزید بن معاویه بن ابوسفیان و به سه دلیل عمده بود. اول اینکه این سفر مقدمه سفر حج به شمار می‌رفت، دوم اینکه مکه حریم امن الهی بود و احتمال آسیب رساندن به امام بسیار کم بود و سوم اینکه مکه مکان مناسبی برای تبلیغ و احیای دین اسلام(امام حسین(ع) بعدها حرکت خود را به سمت کربلا در راستای احیای دین جدش خواند) بود.

ایشان در شب خروج از مدینه در کنار قبر پیامبر(ص) آمده و عرض کرد:

سلام بر توای رسول خدا(ص)، من حسین پسر فاطمه(س)، فرزند تو و فرزند دختر تو هستم و سبط توام که مرا در میان امتت جانشین خود کردی، بر این مردم گواه باش! مرا تنها گذاشتند و امر مرا تباه ساختند و به تو از دست این مردم شکایت می‌کنم تا به تو بپیوندم.

پیش از سفر به کوفه بسیاری از نزدیکان وی از رفتن ایشان به کوفه ابراز نگرانی می‌کردند و به همین دلیل امام را از رفتن به کوفه برحذر می‌داشتند. از جمله این افراد محمد حنفیه برادر ایشان بود که امام را از سفر به کوفه منع می‌کرد: سید بن طاووس از امام صادق(ع) نقل می‌کند: در آن شبی که حسین(ع) می‌خواست صبح آن از مکه خارج شود، محمد حنفیه نزدش آمد و عرض کرد، ای برادر تو اهل کوفه را می‌شناسی که با پدرت و برادرت بی‌وفایی کردند و من می ترسم با تو همان طور رفتار کنند، اگر تصمیم بگیری در مکه بمانی تو در حرم خدا عزیزترین و محفوظترین افراد هستی، امام فرمود: درباره آنچه گفتی فکر می‌کنم.

ملاقات در بین راه:‏

عبداللَّه بن مطیع امام را در بین راه ملاقات کرد و عرض کرد: جانم به فداى تو باد! عزم کجا دارى؟
امام(ع) فرمود: در حال حاضر قصد رفتن به مکه را دارم و از خداى متعال طلب خیر مى‏کنم. عبداللَّه بن مطیع عرض کرد: به فدایت گردم، از خداى براى شما طلب خیر مى‏کنم، مبادا از مکه به سوى کوفه حرکت کنى زیرا کوفه همان شهر بد خاطره‏اى است که پدرت را در آنجا کشتند و برادرت امام حسن مجتبى(ع) را در چنگ دشمن رها کردند و خود نیز با او از در نیرنگ در آمدند و او را زخم کارى زدند که نزدیک بود او نیز کشته شود. در حرم و خانه خدا بمان زیرا تو بزرگِ نژاد عربى و از مردم حجاز کسى نیست که با تو در رتبه و مقام برابر باشد، در آنجا بمان تا مردم از اطراف به گرد تو جمع گردند، بخدا سوگند که بعد از تو ما را به زنجیر بردگى کشند.

ورود امام به مکه:

مکه در آن روزگاران مرکز ثقل قلمروی اسلام بود و به همین دلیل تمام تحولات آن به دقت توسط مسلمانان دنبال می‌شد. مردم کوفه نیز از حرکت امام و ورود ایشان به مکه آگاه بودند. نامه‌های بسیاری را برای آن حضرت نوشتند و آن حضرت را به کوفه دعوت کردند. امام با یاران و خاندان خود بیش از یک ماه در مکه ماندند و در آنجا علیه دستگاه حکومتی یزید سخنان زیادی را عنوان کردند. جاسوسان هر روز گزارش مکه را به یزید می‌رساندند و از این قصد امام آگاه بودند، هر چند امام قبل از آغاز مناسک حج تصمیم به عزیمت کوفه داشتند، اما بنا به دلایلی این قصد را در مناسک حج آشکار ساختند.

حرکت امام حسین(ع) زمانى بود که به ایشان خبر رسید یزید لشکرى را به فرماندهى عمرو بن سعید بن عاص به مکه گسیل داشته و او را امیر الحاج قرار داده و به او تأکید کرده که هر جا حسین(ع) را بیابد بى‏درنگ او را به شهادت برساند؛ و از طرف دیگر امام(ع) مطّلع شده بود که سى نفر از مزدوران یزید جهت ترور ایشان به مکه اعزام شده‏اند، در ضمن این نکته نیز قابل توجه است که مردم حجاز با اهل بیت(ع) دشمنى دیرینه داشتند و نسبت به ساحت قدس علوى بی حرمتى مى‏کردند به طورى که امام چهارم(ع) مى‏فرماید: ما در مکه و مدینه حتى بیست نفر دوست و طرفدار هم نداریم. به هر حال وقتى امام(ع) از توطئه شوم یزید با خبر شد، براى حفظ حرمت خانه خدا، پس از انجام طواف و سعى بین صفا و مروه و تبدیل حج به عمره مفرده تصمیم به خروج از مکه گرفت.

آنچه در این متن آمده و در افواه نیز مشهور است که امام(ع) حج را تبدیل به عمره نمودند، جاى تأمّل و بررسى است و تحقیق بیشترى را مى‏طلبد، زیرا با توجّه به علم امام(ع) از اینکه نمى‏تواند حج را به پایان برساند چگونه در روز هشتم، احرام حج بسته و بعد آن را به عمره تبدیل کرده است؟

اولاً: امام، عمره را در ماه شعبان به جاى آورده، و چون عمره در غیر ماه هاى حج قرار گرفته اگر بخواهد حج تمتع به جاى آورد، آن عمره کافى نیست و باید از میقات در ماه هاى حج احرام بسته و عمره تمتع به جاى آورد.

صاحب جواهر مى‏گوید: کسى که عمره مفرده را در غیر ماه هاى حج(شوال و ذیقعده و ذیحجه) به جاى آورد، جایز نیست حج تمتع به جا آورد، زیرا عمره تمتع داخل در حج است و در غیر ماه هاى حج واقع نمى‏شود. و اگر کسى احتمال بدهد که احرام آن حضرت احرام حج اِفراد بوده است و حج اِفراد را تبدیل به عمره نموده است، این نیز خالى از اشکال نیست زیرا اولاً با علم امام(ع) به اینکه نمى‏تواند حج را به پایان ببرد چگونه به احرام حج مُحرم شده است، و ثانیاً میقات حج افراد براى کسى که وطن او مکه نیست همان میقات هاى مشهور است و نمى‏تواند از مکه مُحرم شود.

و ثانیاً: از روایات چنین مستفاد است که امام(ع) عمره به جا آورده و از تبدیل حج به عمره یا به تعبیر دیگر عدول به عمره مفرده ذکرى نیست که ما در اینجا برخى از آن روایات را ذکر مى‏کنیم:

عن علی بن ابراهیم عن ابیه و عن محمد بن اسماعیل عن الفضل بن شاذان عن حماد بن عیسى عن ابراهیم بن عمر الیمانى عن ابى عبداللَّه(ع) انّه سئل عن رجل خرج فی اشهر الحج معتمرا ثم خرج الى بلاده، قال: لابأس و ان حج من عامه ذلک و افرد الحج فلیس علیه دم و ان الحسین بن علی(ع) خرج یوم الترویه الى العراق و کان معتمرا.فرزندان و برادران و برادرزادگان و اکثر اهل بیت، به جز محمد بن حنفیّه، امام(ع) را همراهى مى‏کردند. امام(ع) در حال حرکت این آیه را تلاوت مى‏کرد: «فخرج منها خائفا یترقّب قال ربّ نجّنی من القوم الظّالمین».

امام حسین(ع) براى رفتن به مکه راه اصلى و عمومى را اختیار کرده بود، و در پاسخ اهل بیت که به او مى‏گفتند: اگر ما نیز از راهى که ابن زبیر انتخاب کرده بود(بیراهه) مى‏رفتیم، شاید از تعقیب دشمنان در امان بودیم، فرمود: نه! به خدا سوگند از راهى جز این نخواهم رفت تا مشیّت الهى به وقوع پیوندد.

سحرگاه هشتم ذی الحجه بود که امام بعد از آنکه در صحرای عرفات بالای جبل الرحمه(تپه‌ای در نزدیکی صحرای عرفات) اهل بیت خود را دور خود جمع کرد و آنها را از تصمیم خود آگاه کرد، به سمت مسجد خیف(مسجدی در همان ناحیه که امروزه به رغم نوسازی در بیشتر ایام سال به دلایل نامعلوم بسته است) رفت و در آنجا خطبه‌ای معروف را علیه یزید خواند.

خبر به محمد خنفیه رسید و او خود را به امام رساند و مهار شتر امام را گرفت و گفت: یابن رسول الله! مگر شما وعده ندادید که درباره آنچه من گفتم، فکر کنید؟ و امام فرمود: آری، ولی بعد از آنکه تو رفتی رسول خدا نزد من آمد و فرمود: برو که خدا خواسته تا تو را کشته ببیند. محمد حنفیه عرض کرد: حال تو با این وضع بیرون می‌روی، همراه بردن این زنان و کودکان چه معنایی دارد؟ و امام در جواب گفت که مشیت خدا بر آن تعلق گرفته که آنان را اسیر ببیند. آنگاه با محمد حنفیه خداحافظی کرد و به‌سوی کوفه روانه شد.

منبع: پایگاه بلاغ

این الرجبیون

umreh 

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله: رجب، ریزان نامیده شده است، چرا که در این ماه، رحمت خداوند بر امت من فرو می ریزد.

رجب از راه می رسد، قدر حضورش را بدانید که ناگاه خواهیم دید در حال وداع است. بهار عاشقان و دلدادگان حریم کبریایی فرا رسیده است. ماه رجب فصل روئیدن جوانه های عاشقانه زیستن و ماه شست و شوی دل و جان از زنگارهای گناه و غفلت، و آماده شدن برای ورود به ضیافت الله اعظم است. کسانی که دل در گرو محبت خدا نهاده اند، لحظه شماری می کنند تا با ورود به ماه رجب و بهره مندی از برکات آن، به درک فیوضات ماه عظیم شعبان موفق شوند و پس از آن بتوانند مدال لیاقت ورود به ضیافت الهی در ماه رمضان را دریافت نمایند. ماه رجب، سراسر نور و فضیلت و رحمت است. شب اول آن که جزء چهار شب برتر سال است و شب زنده داری در آن که بسیار مورد تاکید قرار گرفته، لیلة الرغائب(اولین شب جمعه ماه) و میلاد ابوالائمه امیرالمومنین علیه السلام. تا شب نیمه رجب و ایام مبارک بیض که راهیان طریق سلوک به اعتکاف و مناجات با رب جلیل می نشینند و بیست و هفتم رجب که رحمت الهی ظهور کرد و محمد مصطفی صلی الله علیه و آله به رسالت مبعوث شد.

رعایت کنندگان حرمت ماه رجب و عاملین به اعمال آن را رجبیون نامند. همانا که در قیامت فرشته ای ندا می دهد: این الرجبیون: کجایند افرادی که ماه رجب را محترم شمرده و اعمالی از آن را انجام داده اند. آنان بندگان خالصی هستند که در دنیا و در میان مردم بی نام و نشان زندگی می کنند و آنگاه که ماه رحمت فرا می رسد خود را در نهر نورانی رجب شست و شو می دهند و با دلی صاف و بی آلایش و پاکیزه از غفلت ها، کینه ها و گناهان، خود را برای نزول رحمت های الهی مهیا می کنند.

امام خمینی(ره)، این عارف بالله در مورد ماه رجب می فرماید: شرافت ماه رجب در زبان ها، در بیان ها، در عقل ها و در فکرها نگنجد. رجب ماه دعا و استغفار است و سفارش زیادی به استغفار در این ماه شده است.

روزه داری در این ماه، مورد تأکید قرار گرفته و پاداش فراوانی برای روزه داران به خصوص در روزهای اول، وسط و آخر ماه وعده داده شده است.

حال این ماییم و اقیانوسی از معنویت که قدم در بهار آن گزارده ایم تا با همتی خدایی خود را در برابر نفخه الهی که در این فصل، وزیدن می گیرد قرار دهیم و با دل کندن از تعلقات دنیایی، مقدمات ورود به جاده سلوک را فراهم ساخته و رنگ خدایی بگیریم.

امید است آنگاه که دستان خود را بر آستان الهی بلند می نمائید و به مناجات که زیباترین تجلی روح انسانی است، می پردازید ما را از دعای خیر خویش محروم ننمائید.

بخوان ما را

منم پروردگارت

خالقت از ذره ای ناچیز

صدایم کن، مرا

آموزگار قادر خود را

قلم را، علم را، من هدیه ات کردم

بخوان ما را

منم معشوق زیبایت

منم نزدیک تر از تو، به تو

اینک صدایم کن

رها کن غیر ما را، سوی ما باز آ

منم پروردگار پاک بی همتا

منم زیبا، که زیبا بنده ام را دوست می دارم

تو بگشا گوش دل

پروردگارت با تو می گوید:

تو را در بیکران دنیای تنهایان 

رهایت من نخواهم کرد

بساط روزی خود را به من بسپار

رها کن غصه یک لقمه نان و آب فردا را

تو راه بندگی طی کن

عزیزا، من خدایی خوب می دانم

تو دعوت کن مرا بر خود

به اشکی یا صدایی، میهمانم کن

که من چشمان اشک آلوده ات را دوست می دارم

طلب کن خالق خود را

بجو ما را    

تو خواهی یافت

که عاشق می شوی بر ما

و عاشق می شوم بر تو

که وصل عاشق و معشوق هم

آهسته می گویم، خدایی عالمی دارد

قسم بر عاشقان پاک با ایمان

قسم بر اسب های خسته در میدان

تو را در بهترین اوقات آوردم

قسم بر عصر روشن

تکیه کن بر من

قسم بر روز، هنگامی که عالم را بگیرد نور

قسم بر اختران روشن، اما دور

رهایت من نخواهم کرد

بخوان ما را

که می گوید که تو خواندن نمی دانی؟

تو بگشا لب

تو غیر از ما، خدای دیگری داری؟

رها کن غیر ما را

آشتی کن با خدای خود

تو غیر از ما چه می جویی؟

تو با هر کس به جز با ما، چه می گویی؟

و تو بی من چه داری؟ هیچ!

بگو با من چه کم داری عزیزم، هیچ!!

هزاران کهکشان و کوه و دریا را 

و خورشید و گیاه و نور و هستی را

برای جلوه خود آفریدم من

ولی وقتی تو را من آفریدم

بر خودم احسنت می گفتم

تویی زیباتر از خورشید زیبایم

تویی والاترین مهمان دنیایم

که دنیا، چیزی چون تو را، کم داشت

تو ای محبوب تر مهمان دنیایم

نمی خوانی چرا ما را؟؟

مگر آیِا کسی هم با خدایش قهر می گردد؟

هزاران توبه ات را گرچه بشکستی

ببینم، من تو را از درگهم راندم؟

اگر در روزگار سختیت خواندی مرا

اما به روز شادیت، یک لحظه هم یادم نمی کردی

به رویت بنده من، هیچ آوردم؟؟

که می ترساندت از من؟

رها کن آن خدای دور

آ‌ن نامهربان معبود

آن مخلوق خود را

این منم پروردگار مهربانت، خالقت

اینک صدایم کن مرا، با قطره اشکی

به پیش آور دو دست خالی خود را

با زبان بسته ات کاری ندارم

لیک غوغای دل بشکسته ات را من شنیدم

غریب این زمین خاکیم

آیا عزیزم، حاجتی داری؟

تو ای از ما

کنون برگشته ای، اما

کلام آشتی را تو نمیدانی؟

ببینم، چشم های خیست آیا، گفته ای دارند؟

بخوان ما را

بگردان قبله ات را سوی ما

اینک وضویی کن

خجالت می کشی از من

بگو، جز من، کس دیگر نمی فهمد

به نجوایی صدایم کن

بدان آغوش من باز است

برای درک آغوشم

شروع کن

یک قدم با تو

تمام گام های مانده اش با من